Archive for the ‘Uncategorized’ Category
آدمهای بدجنس
October 22nd, 2012
<![CDATA[پریروز از تهران برگشتیم. در فرودگاه فرانکفورت، توجهمان به دستگاههای جدید انگشتنگاری در باجه بررسی گذرنامه جلب شد. نفر قبل از ما که ملبس و معمم بود از این دستگاه جدید استفاده کرد.
نوبت ما که شد، اشارهای به دستگاه نشد. پرسیدم که آیا این دستگاه برای همه است؟ پاسخ این بود:
نه، برای همه نیست. فقط برای آدمهای بدجنس است. اگر بدجنس ترجمه خوبی برای کلمه آلمانی Böse باشد.
]]>
Posted in Uncategorized | Comments (5)
خبر
May 27th, 2012
<![CDATA[آخیش، بالاخره اومدیم تو سطح اخبار.
دیگه لازم نیست جواب همکارم رو بدم که چند وقتیه که خبری از کشورتون نیست.
]]>
Posted in Uncategorized | Comments (2)
Kolaveri di
December 25th, 2011
<![CDATA[
هر از چند گاهی در دنیای مجازی، ویدئویی یا مطلبی به صورت عجیبی فراگیر میشود و گاهی سرنوشت افرادی را دگرگون میکند. سوزان بویل یا آن کارتن خواب آمریکایی که صدایی خوب در حنجره و سودای گویندگی رادیو را در سر داشت را میتوان به عنوان نمونه شاهد آورد.
در این پست یک نمونه هندی را معرفی میکنم. کلیپ مورد نظر من، کلاوری Why this Kolaveri Kolaveri di نام دارد. کلیپ را میتوان اینجا دید:
این کلیپ خیلی ساده ساخته شده و گویا به صورت اتفاقی یک نسخه از آن به اینرتنت درز کرده است. بعد از راه یافتن به فضای مجازی به صورت غیرقابل باوری مورد توجه قرار گرفت و دومین کلیت پربیننده اینترنت در هند شد. استقبال به قدری زیاد بود که سازندگان آن را نیز دچار شگفتی و ناچار به عرضه رسمی آن روی یوتیوب کرد. خواننده و سازنده آن فردی کاملا عادی است که کاملا از معیارهای خوشتبپی تامیل به دور است. این کلیپ قرار بوده که روی فیلمی که به زودی به پردههای استان تامیل هند راه خواهد یافت، استفاده شود. به دلیل استقبال بیش از حد این کلیپ انتظارها از فیلم نیز به شدت بالا رفته است. سازنده کلیپ بارها اعلام کرده است که فیلم، فیلم مزخرفی است و این کلیپ هم اصلا چیز جدی نیست و او هم آّهنگساز جدی نیست.
بعد از فراگیر شدن آن نسخههای جدی و شوخی زیادی از روی آن ساخته شد. نسخه با صدای یک خواننده زن، نسخه مربوط به امتحان و نسخه مربوط به فعالان فاوا (IT) را میتوان به عنوان نمونه برشمرد.
موسیقی، تم ساده و دلنشینی دارد و توسط یک غیرحرفهای ساخته شده است.
علیالظاهر این کلیپ را برای دوستی شکست خورده در یک ماجرای عشقی ساخته
است. زبان کلیپ انگلیسی با لهجه تامیلی است. تنها چند کلمه تامیلی در آن به گوش میخورد.
کلاوری در زبان تامیلی به معنای کشتن است و Why this kolaveri تقریبا به معنی «چرا با من این کار رو میکنی؟» است. عبارت جالب دیگر Soup Song است. کلمه Soup در زبان تامیلی به طرز خاصی استفاده میشود. در زبان انگلیسی تا جایی که من اطلاع دارم این کاربرد را ندارد. Soup به معنای بنجل و به درد نخور در زبان تامیلی استفاده میشود.
]]>
Posted in Uncategorized | Comments (0)
استرالیا یا آلمان، مسئله اینست
December 4th, 2011
<![CDATA[
ماه گذشته سفری به استرالیا، شهر سیدنی داشتیم.
طبعا به عنوان مهاجر، علاوه بر جاذبههای توریستی، نیمنگاهی خریدارانه هم به این
کشور برای زندگی انداختم. به طور قطع در ده روز نمیتوان مقایسهای مناسب و فراگیر
داشت ولی هم به قدر تشنگی باید چشید. در این نوشته، سعی میکنم که شرایط زندگی در
آلمان و استرالیا را مقایسه کنم.
نکات برتری استرالیا نسبت به آلمان:
۱ –
آب و هوا
آلمان مانند قسمت عمده
کشورهای اروپای مرکزی و شمالی، دارای آب و هوای سردی است. آفتاب در آسمان نادر و
زمستان طولانی است. بدی آب و هوا باعث میشود که امکانات تفریح در هوای آزاد محدود
باشد. به عنوان مثال امکان پیکنیک و گریل کردن در فضای آزاد در آلمان بسیار کمتر
از استرالیاست. به نظر من یکی از نقاط قوت زندگی در استرالی به نسبت آلمان، خوبی
(گرمی) آب و هوا و به طبع آن بیشتر بودن امکان تفریح در فضای آزاد است.
۲- زبان انگلیسی
در چند کشور اصلی اروپایی مثل آلمان و فرانسه،
ندانستن زبان تأثیر بسیار بزرگی در کیفیت زندگی دارد. امکان پیدا کردن کار مناسب،
ارتباط با همسایهها، انجام کارهای اداری، مدرسه، استفاده از امکانات اموزشی و
تفریحی مثل کتابخانه و سینما و مواردی از این دست، بسیار محدود میشود. به نظر میرسد که در بعضی از کشورهای دیگر
اروپایی مانند سوئد و هلند وابستگی به زبان به این شدت نیست. از طرف دیگر یاد
گرفتن زبانهای اروپایی، فرایندی طولانی و در بهترین شرکت چند ساله است. به خصوص
اگر در محیط کار یا تحصیل، زبان مورد استفاده انگلیسی باشد. انگلیسی عمومی من در
ارتباط با افرادی که انگلیسی زبان مادریشان نیست کارآیی نسبتا مناسبی دارد. ولی
ارتباط با افرادی که انگلیسی زبان مادریشان است، داستان دیگری است. در استرالیا من
در استفاده از زبان انگلیسی بی مشکل نبودم. صحبتهای افراد محلی را حدود ۶۰ درصد میتوانستم
بفهمم. به خصوص در مکالمات تلفنی این سختی وضع بدتر هم بود. ولی در مجموع بسیار
بهتر از زبان آلمانی میتوانستم ارتباط برقرار کنم. برای شرایط من، آسانتر بودن
استفاده از زبان انگلیسی به معنای دو تا سه سال جلو افتادن در برقراری ارتباط با
جامعه است. شاید دو تا سه سال دیگر بتوانم میزان استفاده از زبان آلمانیم را به
سطح فعلی زبان انگلیسی برسانم.
۳- جامعه ایرانی
در آلمان جامعه ایرانی بسیار محدود است. در
نتیجه پیدا کردن دوستان با شرایط اجتماعی و تحصیلی یکسان احتمال کمتری پیدا میکند.
ارتباط با آلمانیها یا سایر ملل، عمدتا به دلیل ناکافی بودن سطح زبان آلمانی ما و
اخلاق خاص آلمانیها، خیلی قابل اتکا نمیباشد. بر عکس در استرالیا، به دلیل طرح
مهاجرت پذیری و وجود تعداد زیادی از ایرانیان با سطح یکسان تحصیلات، شغل و سن و
سال، امکان یافتن افراد هم فکر و هم سلیقه بسیار بیشتر است. به عنوان نمونه، الطاف
بسیار دوستان ما در مدت اقامت ما در سیدنی، گرچه اسباب شرمندگیمان را فراهم ساخت،
ولی نشانه خوبی از امکان تعامل با دوستان بود. این یک مورد سلیقگی است، ولی به نظر
من ارتباطات اجتماعی نقش مهمی در بالابردن کیفیت و رضایت از زندگی دارد.
۴- خونگرمی مردم
من کسانی که در استرالیا زندگی میکنند را
خونگرم یافتم. به راحتی میتوان با هر کسی در خیابان سر صحبت را باز کرد و نیم
ساعت راجع به موضوعی با او گپ زد. اوزیها آدمهای خوش گذران هستند. خوبی آب و هوا و طبیعت بینظیر استرالیا، تفریحات
خارج از خانه را مفرح و رایج ساخته است. وجود باربکیوهای گازی یا الکتریکی در
پارکها و فضای سبز بیرون شهر، از مواردی بود که برایم خیلی جالب بود.
نکات منفی
۱- هزینهها
هزینه زندگی در سیدنی به صورت قابل ملاحظهای
بالاست. هزینههای جاری حدود بیست تا سی درصد گرانتر از آلمان به نظر میرسد. به
خصوص هزینه مسکن، هم خرید و هم اجاره به شدت بالا و تقریبا دو برابر هزینه معادل
در آلمان است. به نظر میرسد که در سیدنی خانه ارزانتر از ۷۰۰ هزار دلار، جای
جالبی برای زندگی نباشد. در حالی که در آلمان با حدود نصف این مبلغ میتوان خانه
مناسبی خرید. این تفاوت چیزی حدود چهار سال در آمد کامل، یا شاید حدود ۷ سال پسانداز
باشد.
این تفاوت به خصوص در سالهای اخیر که دلار استرالیا
رشد قابل ملاحظهای کرده، ایجاد شده است.
۲- امکانات شهری
از دیدگاه من، سیدنی شهری است که برای زندگی
بسیار مناسب است. ولی از نظر امکانات و مدرن بودن، از اروپا کمی عقبتر است.
امکانات عمومی مانند قطار، شبکه اتوبوس، اینترنت با سرعت بالا، آمادگی شهر برای
استفاده از دوچرخه، کتابخانه و دانشگاه در آلمان کمی بهتر است.
شبکه اتوبوس تعدد، گستردگی و نظم و ترتیب کمتری
دارد. دقت اتوبوس در منطقه خلوت شهر حدود ده دقیقه است. قطار مرتب و تمیز نیست. من
کم کم عادت کردم که قبل از نشستن روی صندلی قطار، صندلی را بررسی کنم و از نبودن
قوطی خالی نوشابه مطمئن شوم.
ارزانترین اینترنت در آلمان، سرعتی غیرقابل
مقایسه با اینترنت معمول در استرالیا دارد. گرچه به نظرم شرایط اینترنت بیسیم در
استرالیا کمی بهتر است. در آلمان در بسیاری از شهرها و محلها، مسیری امن و مناسب
برای حرکت دوچرخه پیشبینی شده است. راههای مخصوص دوچرخه را تنها در مکانهای معدودی
از سیدنی دیدم.
۳. امنیت
امنیت در سیدنی به نظرم خوب بود. البته محلههایی
هم وجود دارد که توصیه میشود که تا حد امکان از تردد در آنها اجتناب شود. در
آلمان این جور موارد کمتر به چشم میخورد.
]]>
Posted in Uncategorized | Comments (165)
کشور جدید
August 6th, 2011
<![CDATA[امروز بعد از سالها رفتم کشوری که هیچی چی از زبونش نمیفهمم. تو کشورهایی که تا حالا رفته بودم بالاخره نوشتههای ساده در و دیوار رو میتونستم بخونم. دفعه قبلی که این طوری کشوری رفتم که هیچ از زبانش ندونم، سال ۱۹۹۲ بود که اومده بودم آلمان. عجب حس بدیه وقتی آدم هیچی از زبون کشوری نفهمه !
امروز برای خرید دو دستگاه کتابخانه به هلند رفتم. نزدیکترین فروشگاه Ikea به ما تو هلنده. بعدیش تو بلژیکه بعدیش تو کلن .
مملکته داریم !
]]>
Posted in Uncategorized | Comments (0)
گردهمآیی شرکت
June 12th, 2011
<![CDATA[
هفته پیش تو شرکت گردهمایی داشتیم. کارکنان بخش ما از هم دفترهای شرکت از بمبئی، پاریس، بلوا، بلژیک، آخن و سلکن یک جا جمع شدند که با هم بیشتر آشنا شوند. ما با شش هفت تا ماشین راه افتادیم. بقیه هم به طرف مختلف آمدند.
ابتدا چند پرزنتیشن توسط مدیران ارشد ارائه شد. هدفهای جدید در این پرنتیشنها ارائه شد. یکی از این پرزنتیشن ها به صورت نمایش بود که توسط دو تن از مدیران شرکت ارائه شد. در این نمایش، یکی از مدیران نقش برنامهنویسی که برای استخدام مصاحبه میشد و دو مدیر دیگر نقش مصاحبه کننده ها را بازی میکردند. در این نمایش نکاتی را که میخواستند در قالب پرسش و پاسخ ارائه کردند.
بعد از ارائه پرزنتیشنها قسمتهای جالب شروع شد. ابتدای ورود افراد از دفاتر مختلف به صورت تصادفی به میزهای مختلف تقسیم شدند. دور میز حدود ۸ نفر از ملیتهای مختلف و از دفاتر مختلف به صورت تصادفی با هم آشنا میشدند. هر سال به هر گروه پروژهای برای تمرین همکاری و خلاقیت داده میشود. امسال به هر گروه یک دوربین فیلمبرداری خیلی کوچک و ساده، چند صفحه قوانین و موضوع هر گروه تحول داده شد. هر گروه باید با توجه به موضوع داده شده، فیلمی کوتاه حداکثر سه دقیقه با امکانات موجود در سالن و دفاتر بسازد به طوری که به شرکت و اهداف شرکت مربوط باشد. گزارش هوا، مستند، اخبار، گزارش بازی چند تا از موضوعها بودند.
فیلمهای ساخته شده بعدا در سالنی پخش شد. بعد از این برنامه، دو سه ساعت برنامه بازی و حرف زدن بود. در حین صرف شام در شرکت، در سالنی، افراد میتوانستند دور میزهایی با هم صحبت کنند، پینگ پنگ، مینی گلف، پین بال، فوتبال دستی و چنین بازیهایی را با هم بازی کنند.
شب همه در هتلی اسکان داده شدند و فردا صبح به محل کار خود برگشتند.
]]>
Posted in Uncategorized | Comments (2)
آخر تکنولوژی
April 22nd, 2011
<![CDATA[
امروز از کشف یک تکنولوژی جدید بسیار هیجانزده شدم. عمری را بدون شناختن این تکنولوژی عذاب کشیدم. نمیدونم فارسیش چی میشه. انگلیسش میشه Chimney Starter.
سه سوت و به سهولت ذغال رو ردیف میکنه، بدون باد زدن و مکافات.
اینجا یک نمونهاش هست.
]]>
Posted in Uncategorized | Comments (0)
Augmented Reality
April 21st, 2011
<![CDATA[
چند روز پیش رفته بودیم ویسبادن، یک سری به فروشگاه لگوش زدیم. از یک تکنولوژی جالبی برای جلب مشتری استفاده کرده بودند. به این ترتیب که یک دوربین مدار بسته و یک مانیتور نصب کرده بودند. تصویر دوربین همزمان در مانیتور پخش میشود. بچهها با انتخاب یکی از محصولات سری شهر لگو و قراردادن جلو دوربین با منظره جالبی رو به رو میشدند. به محض قرار گرفتن مناسب جعبه لگو در مقابل دوربین، ناگهان در تصویر منعکس شده در مانیتور، اسباب بازیهای داخل جعبه جان میگرفتند و روی جعبه به گونهای که اجزا و کارکرد اسباب بازی داخل جعبه رو توضیح دهند، به حرکت در میآمدند.
در این لینک ویدئویی از این تکنولوژی رو میتوانید ببینید:
http://www.youtube.com/watch?v=PGu0N3eL2D0
]]>
Posted in Uncategorized | Comments (0)
آخر بی انصافی
April 5th, 2011
<![CDATA[یکی از دوستان که مدتی است در فرانسه زندگی میکند. با تحویل دادن گواهینامه رانندگی ایرانیش که چند سال بیشتر اعتبار نداشته، یک گواهینامه فرانسوی مادام العمر گرفت. عزیز دیگری از اقوام، بدون سابقه رانندگی قبلی، یکی دو ماه بعد از رسیدن به آمریکا، گواهینامه رانندگیش رو گرفت.
من بیچاره، امروز بعد از هشت ماه کارهای اداری، دادن امتحان تئوری، دو بار امتحان شهر (و رد شدن در اولین امتحان شهر)، خرج کردن حدود هفتصد هشتصد یورو، امروز بلاخره تونستم امتحان شهر رو قبول شم.
تازه گواهینامه ام رو سه هفته بعد میدن.
این انصافه ؟
]]>
Posted in Uncategorized | Comments (3)
ناخودآگاه از دیدگاه تکاملی
February 14th, 2011
<![CDATA[
/**/
مطالعه
حتی سطحی آثار فروید، موجبات حیرت انسان
از پیچیدگیهای روانشناسی مربوط به خودآگاه
و بهخصوص ناخودآگاه ذهن انسان را فراهم
میسازد. نمونه تحلیلهایی
که فروید به عنوان مثال ارائه میدهد
بیشتر به سحر و جادو شبیه است. دیدن
تصویری که به هیچ عنوان هیچ حسی نسبت به
آن در خودآگاه خود ندارید، میتواند منجر
به یک سلسله تداعیهای به ظاهر بیربطی
شود که تا دوران نوزادی شما و حتی بنابر
مشاهداتی قبل از تولد شما پیش رود. به
دلیل همین پیچیدگیها و عدم وجود دلایل
محکم و قابل تکرار در تحلیلهای روانشناسی
فروید است که بسیاری از روانشناسان بعد
از فروید، اصولاً روش او را علمی نمیدانند.
حال
بیایید به این موضوع از دیدگاه تکاملی
نگاه کنیم. از خیر رابطه
بسیار غیر مستقیم ژنتیک با فرایندهای
ناخودآگاه میگذرم و توجه خواننده را به
دلیل تکاملی وجود ناخودآگاه در انسان جلب
میکنم. سؤال این است
که اصولاً به چه دلیل تکاملی انسان نیاز
به داشتن ناخودآگاه داشته است. وجود
ناخودآگاه با آن همه پیچیدگی به ظاهر غیر
ضروری، چه کمکی به تنازع بقاء یا افزایش
تولید مثل یک گونه میکرده است ؟ در نگاه
اول به نظر نمیرسد که داشتن ناخودآگاه
کمکی به قدرت انسان در شکار یا به دست
آوردن غذا، پنهان شدن یا دفاع بهتر در
مقابل بقیه انواع، افزایش تولید مثل و
جلب جنس مخالف یا مواردی از این دست باشد.
من
خود توجیه قابل قبولی برای این پرسش
نتوانستم پیدا کنم و برای مدتی این سؤال
در ذهنم باقی بود، تا اینکه با در سایتی
مربوط به دانشگاه Yale که
برادرم معرفی کرده بود و سخنرانیهای برخی
از کلاسهای دانشگاه را در آن برای بازدید
عموم قرار دادهاند، سخنرانیهای درس
«مقدمهای بر روانشناسی»
(Introduction to Psychology) را گوش
کردم. در مطالب یکی از
جلسات به همین مسأله اشاره شده است.
دلیلی که استاد این درس
برای توجیه تکاملی ناخودآگاه میآورد
را به صورت خلاصه در زیر میآورم.
بسیاری
از موجودات برای تنازع بقا نیاز دارند
که واقعیت را به صورت مقلوب نشان دهند.
به عنوان مثال ماهیهای در
اعماق اقیانوسها وجود دارند که در هنگام
احساس خطر، خودشان را باد میکنند تا
بزرگتر و ترسناکتر به نظر برسند.
بسیاری از حیوانات دیگر در
هنگام احساس خطر با استفاده از قابلیت
تغییر رنگ موضعی، نقشهایی حاکی از نیرومندی
و خشمگینی بر بدن خود ترسیم میکنند.
بسیاری از حیوانات با سیخ
کردن موهای خود، سعی در بزرگتر نشان
دادن خود دارند. انسان
نیز ای این قاعده مستثنی نیست و توانایی
ارائه خود فراتر از واقعیت، میتوانسته
باعث ترساندن دشمان و زنده ماندن و یا جذب
شرکای جنسی بیشتر را فراهم آورد. این
یعنی اینکه قابلیت دروغ گفتن میتواند
در تنازع بقا مهم واقع شود. کسانی
میتوانند دروغگوی بهتری باشند که خود
دروغ خود را باور کنند. ضمیر
ناخودآگاه مکانیسمی است که فرد بدون آنکه
خود بداند میتواند تحلیلهایی را انجام
دهد و بر مبنای آنها تصمیماتی را بگیرد
که اگر خود نسبت به فرایند تصمیمگیری
آن اطلاع داشت، به همان خوبی قادر به اجرای
آن نبود.
این
توجیه از هیچ بهتر است ولی به نظر من توجیه
محکمی نیست. در این
توجیه به صورت ضمنی فرض شده که وجدان به
دلیل تکاملی ایجاد شده است و دروغ گفتن،
با این حس در تعارض قرار میگرد و ناخودآگاه
قرار است رافع این تناقض باشد. در
این صورت مسأله جدیدی به وجود میآید و
آن این است که اصولاً وجدان چه دلیل تکاملی
برای وجود دارد.
]]>
Posted in Uncategorized | Comments (3)