Archive for the ‘زبانشناسی’ Category
لیلا
January 10th, 2013
<![CDATA[برای سمیناری به برلین رفته بودم. بعد از اتمام کار سخنران، خانم جا افتادهای که در ردیف پشتی من نشسته بود، به من گفت که بشتر سوالهای خاص را تو پرسیدی. چشمم به کاغذی که نامش را روی آن نوشته بود، افتاد. اسم کوچکش لیلا بود. از روی کنجکاوی پرسیدم که از کجا آمده است. از یکی از کشورهای حول و حوش روسیه میآمد. پرسیدم که میدانی که نامت عربی است و شخصیت داستان قدیمی معروفی است و همچنین اریک کلاپتون آهنگی با نامت خوانده است. تعجب کرد و انکار. گفت لیلا اسم گلی است و تا جاییکه میداند ارتباطی با چیزهایی که من گفتم ندارد.
این هم یک جور لیلا!
]]>
Posted in زبانشناسی | Comments (2)
هلوی ایرانی
December 20th, 2012
<![CDATA[در پستهای قبلی راجع به کلماتی که از زبان فارسی به زبانهای غربی رفتهاند، چیزهایی نوشته بودم. یک مورد جالب دیگر کلمه هلو در زبانهای غربی است. کلمه معادل هلو در زبان آلمانی Pfirsich است. ریشه این کلمه به کلمه لاتین Persica به معنای ایرانی برمیگردد. در حالیکه هلو میوهای اصلا چینی است.
به نظر میرسد که هلو از چین به ایران و از ایران به غرب رفته و آنجا در نبود اطلاع از نام و اصالت چینی آن، به میوهای ایرانی شهرت یافته و به علت فقدان کلمه مناسب، «ایرانی» نام گرفته است. این نام بعدها تدریجا به Persica در لاتین، Pfirsich در آلمانی و نهایتا Peach در زبان انگلیسی تغییر یافته است.
کلمه شطرنج نیز سرنوشت مشابهی را، این از مبداء هند پیدا کرده است.
در مورد کلمه شکر نیز شاید بتوان حدس مشابهی زد.
]]>
Posted in زبانشناسی | Comments (1)
فرهنگ شهادت و ایثار
December 11th, 2012
<![CDATA[همکارم رو قبلا بهتون معرفی کرده بودم. بحثی با هم داشتیم که جالب بود. یادم نیست گفتم قبلا که در حال یاد گرفتن فارسی است یا نه. به هر حال، به عنوان یک مثال از حرف ث، کلمه ایثار را مثال آوردم. هرچی فکر کردم، کلمه مناسبی برای ترجمه ایثار پیدا نکردم. کنجکاو شدم و در منزل قدری جستجو کردم. نزدیکترین کلمهای آلمانی که پیدا کردم، کلمه Opfer به معنای قربانی است که با مفهوم ایثار تفاوت اساسی دارد.
از یکی از دوستان که زبان آلمانی خواندهند نیست نیز پرسیدم، ایشان نیز همان کلمه فوق رو پیشنهاد کردند.
نتیجهای که میتوانم بگیرم، این است که در این فرهنگ کلا مفهوم ایثار به مفومی که در فرهنگ ما وجود دارد، موجود نیست.
نمونه دیگر کلمه شهید است. در آلمانی Märtyrer و در انگلیسی کلمه Martyr به شهید ترجمه میشوند. ولی تفاوت ظریفی وجود دارد. در فرهنگ غربی و مسیحی، به کسی که ما شهیدش مینامیم، شهید نمیگویند.
در فرهنگ ما شهید کسی (نظامی یا شهروند عادی) است که عمدتا در جنگ یا درگیری نظامی کشته میشود. خیلی مطمئن نیستم که درگیری باید ریشه مذهبی داشته باشد تا کشته شده شهید حساب شود یا این که کشته شده مثلا در درگیری مربوط به دفاع از مال نیز شهید محسوب میشود.
این فرد در فرهنگ غربی شهید محسوب نمیشود. در فرهنگ غربی متاثر از مسیحیت، شهید کسی است که حاضر به تغییر دینش نشده و مرگ را بر تعویض دین ترجیح داده است. سابقه تاریخی آن به زمان رومیها قبل کنستانین برمیگردد. زمانی که مسیحی بودن دلیلی کافی برای اعدام شدن بود و مسیحیانی که با علم به این مطلب، حاضر به تغییر دین نبودند، شهید محسوب میشدند.
تفاوتهای ظریف این چنینی در زبان، میتوانند راهنمای خوبی برای درک بهتر تفاوتهای فرهنگی و فلسفه مذاهب باشند.
]]>
Posted in زبانشناسی | Comments (4)
نارگیل و موز
September 29th, 2012
<![CDATA[هندیها و چینیها اصطلاح خاصی برای افرادی که حداقل یک نسل قبل به غرب و به خصوص آمریکا مهاجرت کردهاند و بعد از برگشت موقت یا دائم، کاملا فرهنگ هندی یا چینی خود را از دست دادهاند و اخلاق کاملا آمریکایی گرفتهاند، دارند.
معمولا این افراد قادر به تکلم به زبان هندی نیستند، رسوم و آداب هندی را نمیدانند و برای آنها ارزشی قائل نیستند.
هندیها به این افراد نارگیل میگویند. از بیرون تیره رنگ ولی از داخل سفید پوست هستند. چینیها نیز به دلایل مشابه به این نوع افراد موز میگویند.
جالب نیست ؟]]>
Posted in زبانشناسی | Comments (1)
کلمات فارسی
August 18th, 2011
<![CDATA[
الان داشتم فیلمی مستندی را از سری « سفر به انتهای دنیا» که مربوط به ایران بود میدیدم. این فیلم سفرنامه دیوید آدامس به مکانهای با سابقه تاریخی مانند کوه الموت، شیراز، مبعد چک چک و تهران است. در بازدید از کوههای الموت و بازگو کردن داستان حسن صباح به عنوان مبتکرین ترور سیاسی، ریشهی اصلی یک واژه انگلیسی مرتبط با محل را نیز توضیح داد. واژه انگلیسی assassin به معنای سوء قصد کننده. از درس تاریخ دبیرستان به یاد داریم که حسن صباح در کوههای الموت گروهی فدایی را سازماندهی میکند. گروهی که اقدام به ترور شخصیتهای آن روز به دلایل سیاسی میکنند. حشیش یکی از ابزارهایی است که حسن صباح برای ایجاد فضای مورد نظر خود در بین گروه استفاده میکند. نامی که به این گروه در زبان عربی داده شد، حشیشین بود که به صورت assassin به زبان انگلیسی و فرانسه رفت.
داستان صباح را در اینجا میتوان خواند. برای اطمینان از صحت این داستان میتوان به سایتهایی مثل ویکیپدیا یا etymology online
مراجعه کرد.
کنجکاوی شدم ببینم دیگه چه کلمات فارسی به زبانهای لاتین راه پیدا کردهاند. چندین لیست مثل این را میتوان در این زمینه به راحتی پیدا کرد. نکته جالب اینکه لفظ لاتین بعضی از کلمات فارسی، امروزه در زبان فارسی استفاده میشود. مانند پیژامه و کیوسک.
این کلمات شاید در این لیست جالبتر باشند:
algorithm از الخوارزمی
arsenic از زرنیخ
bronze از برنج
checkmate از شاه مات
chess از شاه یا چترنگ
jackal از چنگل (که شغال احتمالا معرب آن است)
jasmine از یاسمین
kiosk از کوشک
lemon از لیمو
magic مربو به مغ
mummy از مومیایی
orange از نارنج
pajama از پاجامه
paradise از پردیس
rook از رخ
rose
shawl از شال
sugar از شکر
tapestry از تفتان، تابیدن
tiger
tulip از دلبند (توربان)
zircon از زرگون
]]>
Posted in زبانشناسی | Comments (0)