Archive for October, 2010
کتاب الی
October 31st, 2010
<![CDATA[اول بگم، این الی اون الی نیست !
دیشب فیلم «کتاب الی» را دیدم. ماجرای فیلم بعد از جنگی تخیلی است که باعث نبودی تمدن به شکل امروزیاش شده است. الی، سیاهپوستی است که انتقال تنها انجیل باقیمانده به غرب، جاییکه از آن استفاده مناسب خواهند کرد، توسط ندایی درونی به عنوان وظیفه برایش تعریف شده است و ایمان دارد که موفق به انجام این کار خواهد شد. سی سال در راه این ایمان به سمت غرب با پای پیاده در حرکت است.
چند نکته در فیلم برام جالب بود. اول اینکه مطابق معمول فیلمهای این چنینی، در این فیلم، این آمریکاییها هستند که میدانند که با انجیل چه کنند و درست از آن استفاده کنند. بقیه انجیل را برای تسلط به مردم میخواهند و بس.
جنگی هم که باعث همه این نابودی شده، مبدا مذهبی داشته است. ولی حامل کتاب، هیچگاه جنگی را شروع نکردهاند و به اصطلاح دنبال دردسر نمیگردند. این بقیه هستند که آنها را مجبور به واکنش میکنند.
در انتها کتاب توسط آمریکاییهای متمدن، کنار نسخهای از قرآن، تورات، و سایر کتابهای مذهبی، نگهداری میشود.
به نظرم تبلیغات باید بطئیتر صورت گیرد و این چنین علنی و وقیحانه اثر معکوس خواهد داشت
]]>
Posted in Uncategorized | Comments (0)
حق مسلم
October 24th, 2010
<![CDATA[هفت هشت ده روز پیش، در میدان اصلی شهر تظاهراتی بر پا بود. چهل پنجاه نفری، با پرچمهای برافراشته تظاهرات راهپیمایی میکردند. علامت سه پر انرژی هستهای، توجهمان رو جلب کرد. پرس و جو کردیم.
ماجرا مربوط به چند نیروگاه هستهای بود که عمر رسمی آنها به پایان رسیده بود و ادامه کار آنها در مجلس در حال رایگیری بود. این گروه مخالف ادامه کار این نیروگاهها در درجه اول و بقیه نیروگاههای اتمی آلمان در درجه دوم بودند.
مشکلات احتمالی خرابی و نشت مواد رادیوآکتیو و مسئله زبالههای هستهای از مهمترین مسائلی بود که به عنوان دلیل مطرح میکردند.
پیش خودم گفتم، ما دنیا رو به هم ریختهایم که انرژی هستهای میخواهیم، اینا تظاهرات میکنند که انرژی هستهای نمیخواهند.
]]>
Posted in Uncategorized | Comments (3)
ارثیه
October 1st, 2010
<![CDATA[
/*
/*]]]]>*/
بعد
از جنایاتی که آلمانیها در جنگ کردند، به
خصوص نسلکشی گسترده یهودیان، نسلی به
دوران رسیدند که وارث بدنامی بزرگ پدرانشان
بودند.
این
نسل از رفتاری که پدرانشان در جنگ و به
خصوص رفتارشان با یهودیها داشتند، به شدت
ناراضی بودند و آن را تقبیح میکردند و
به نوعی از آن خجل بودند. آنها
انگیزههای نسل قبل را در این نوع رفتارها
نمیفهمیدند و نسبت به آن موضوع میگرفتند.
شرمندگی
از رفتار پیشینیان، در نسل جوان و به خصوص
تحصیلکرده آلمان هنوز هم کمابیش دیده
میشود.
در
یکی از جلسات مدرسه، مادر یکی از همکلاسیهای
شایان، وقتی دید که ما آلمانی نمیفهمیم،
بعضی نکات مهم را برایمان به انگلیسی
توضیح داد. آخر سر هم
پیشنهاد کرد که وقتی با هم بیرون برویم
که بچهها با هم بازی کنند. یکی
دو هفته پیش با هم و به اتفاق بچهها رفتیم
جنگلی نزدیک خانه.
میگفت
که ما به دلیل رفتاری که نسل قبلمان با
اقلیتها و به خصوص یهودیها داشتهاند،
اصرار داریم که خارجیها را تحویل بگیریم.
تعریف کرد که پدرش دکتر
بوده و در یکی از کورههای آدمسوزی
مسئول. او بوده که تعیین
میکرده چه کسی الان باید بمیرد و چه کسی
باید هنوز کار کند و میتواند بعدا بمیرد.
میگفت که خوب شد که پدر
بزرگش قبل از تولد او از دنیا رفته است،
و گرنه نمیدانست که چگونه باید در چشمان
پدربزرگش نگاه کند و نفرتش را مخفی کند.
نسل
بعد از ما، درباره ما چه فکر خواهد کرد ؟
]]>
Posted in Uncategorized | Comments (1)