سفرنامه گرگان
September 9th, 2009
<![CDATA[
انتهای هفته گذشته سفری داشتیم، خانوادگی به حوالی گرگان. شاید به دلیل طولانی
بودن مسافت، تا حالا اون ورا نرفته بودیم. تو زمانی به خلوتی وقتی که ما رفتیم،
رسیدن به گرگان شش ساعت زمان میبره. قبل از همه رفتیم ناهار خوران. توی گرگان یک
هتل چهار ستاره، اول ورود به شهر وجود
داره و چند تا هتل دو ستاره در منطقه نهار خوران که قابل تحملند. از این دکههای
پیدا کردن سوییت هم وجود داره که بعضا چیزهایی خوبی توش پیدا میشه. تو انتهای
جنوبی گرگان، منطقهای تفریحی به نام نهار خوران وجود داره. نهارخوران یک منطقه
توریستی است که تقریبا به مرکز شهر وصله. بافت خانهسازی این منطقه با شهر گرگان
متفاوته و مراکز تفریحی مختلفی، مثل چند رستوران شیک، یک رستوران گردان، شهر بازی
سرپوشیده، شهر بازی سرباز وجود داره.
امتداد مسیر منتهی به ناهار خوران، در کوه به ده زیبایی به نام زیارت میرسه.
با ادامه دادن این راه تا انتها و شای صد متر پیاده روی، میشه آبشار زیارت رو دید.
آبشاار کم آب ولی بلند و زیباییه. پارک جنگلی النگ خیلی نزدیک جنگل نهارخورانه و
به اندازه قابل توجهی متفاوت. جنگلهای این ناحبه با جنگلهای گیلان خیلی فرق داره.
اون قدر انبوه و خیس نیست. درختها بلندتر و قطور ترن و تراکمشون کمتر.
فرداش رو به دور و بر بندر ترکمن اختصاص دادیم. طبعا اولین چیزی که تو بندر
ترکمن جلب توجه میکنه، پوشش زنهای این منطقه و بعضا پیرمردهای این منطقه است.
اکثر زنها از لباسهای زیبای محلی خودشون استفاده میکنن که یک پارچه با رنگهای
مختلف یا تکرنگ معمولا با رنگهای روشن که به صورت ساده و یکدست دوخته شده.
روسریهای بزرگ که رو سرشون افتاده و معمولا تنها با کمک یک دست، روی سینه جمع
میشه. تک و توک، زنهای مانتویی هم دیده میشد. ما زن چادری تو این منطقه ندیدیم.
توی بازار توجهمون به حلقههای رنگارنگ به قطرهای مختلف از پنج تا ده سانت جلب
شد. پرسش از فروشنده مشخص کرد، که این حلقه را دختران وقتی عروس میشوند، زیر
روسری خودشون استفاده میکنند. این حلقهها به خوبی از روی روسری قابل مشاهدهاند.
برخلاف زنان، بیشتر مردان با ظاهر محلی ندارند. بعضی از پیرمردها و به ندرت
جوانان، ریش بلند بدون سبیل دارند.
مردم این منطقه سنی هستند. نکته دیگری که در این منطقه به چشم میخورد، خواندن
نماز در محیط کار بین کسبه است.
از بندر ترکمن، با اجاره یک قایق به قیمت هشت هزار و پانصد تومان، میتوان به آشوراده
رفت. آشورا ده، در انتهای باریکه بلندی قرار دارد که تو دریا از بهشهر تا
نزدیکیهای بندر ترکمن امتداد پیدا کرده. ظاهرا از بهشهر، مسیر ماشین رو نداره و
فقط ماشینهای سنگین مثل تراکتور از اون مسیر میتونن به این دهکده برن. سکنه این
جزیره، سالها پیش به دلیل بالا آمدن آب دریا تخلیه شدهاند.
گویا به دلیل آلودگی نفتی دریا، شمار آبزیان این منطقه، به شدت کاهش پیدا کرده
و طبق توافقی که با سازمانهای بینالمللی به عمل اومده، شیلات فعالیت ماهیگیری تو
این دریا به مدت پنج سال نداره. تعداد غیر طبیعی ماهیهای کوچولی مرده کنار ساحل
نیز، این موضوع رو تصدیق میکرد. برخلاف چیزی که از زیبایی آشوراده شنیده بودیم،
تو یک توقف دو ساعت و نیم، چیز زیادی از این جزیره نمیشد دید. ساحل این جزیره،
خزهای و شیب دریا بسیار کم. پیاده روی تو خلیج به اندازهای که صورت افراد تو
ساحل دیده نشن، باعث فرو رفتن در آب، تنها تا زانو میشود. رستوران شیلات، جای
دیگری است که در این جزیره میشود رفت که انواع ماهی و جوجه کباب دارد. بد نبود.
از شهرهای مجاور بند ترکمن، میشه به بندر گز و آققلا اشاره کرد. ساحل بندر
گز، شبیه به سایر ساحلهای شمال نیست. عملا کنار دریا، نوعی لجن چسبنده وجود دارد
که رفتن تو آب رو در بعضی از جاهاش محدود میکنه. هر کدوم از این شهرها، بازار روز
خودشون رو دارن. ما پنج شنبه بازار آققلا رو دیدیم. از اینا که وسط خیابون بساط
پهن میکنن و همه چیز میفروشن. شبیه به بازارهای روز سایر شهرهای شمالی نبود. توی
شهرهای غربی تر، بیشتر محصولات به خصوص کشاورزی میفروشند. تو این شهر، بیشتر
کالاهای صنعتی ارزان قیمت مثل لباس، روسری، پلاستیگ، کفش، دمپایی و از این جور
چیزها میفروختند.
روی بعدی رو برای قسمتهای دیگه اختصاص دادیم. علیآباد کتول، جنگلی داره به
اسم کبودوال. شاید نزدیک ترین تصویر زمینی که من میتونم از بهشت داشته باشم این
جنگله. با طی کردن مسیری حدود هفتصد متر که با درست کردن پله، دیواره رودخانه
و پل، ساده تر شده، میشه به آبشار زیبای
کبود وال رسید. آبشار نسبتا پر آب و جلبکیه.ترکیب منظره جنگل، رودخانه و آبشار
منظره بسیار زیبایی رو درست کرده.
برای دیدن پارک ملی گلستان، حدود دویست کیلومتر رفت، دویست کیلومتر برگشت
رانندگی کردیم، که به نظرم به طی این مسافت نمیارزید. تو راه برگشت به شهر رامیان
رفتیم. گل رامیان رو سر زدیم که جای جالبی نبود. محلی هم بود که کایت سواران توش
فرود میآمدند. یک نیم ساعتی هم معطل چشمهای به نام انجیر چشمه تو مسیر شاهرود
شدیم که به جواب نداد.
]]>
Posted in Uncategorized | Comments (0)