سرود گل
September 8th, 2007
<![CDATA[
ديشب دومين شبی بود که کنسرت عليزاده و گروهش در تالار وزارت کشور اجرا شد.من هم شرکت کردم. جايمان خيلی خوب و در رديف سوم بود.
سالن وضعيت تأسف باری دارد. علی الظاهر اين بزرگترين سالن عمومی کشور است که گزارش بيش از سه هزار نفر ظرفيت را دارد البته با حداقل امکانات. اولين چيزی که تو ذوق میزند، ميزهای بزرگی است که برای ايجاد راهرو درست کنار هم گذاشته شدهاند. از اين راهروی ميزی که میگذری و بليطت چک میشود، به چادرهای فروش تنقلات و ساندويچ بر میخوری. آيس پک، کباب ترکی، ساندويچ حاضری چيزهايی هستند که از اين فروشندههای تو حياط میتوانی بخری. به داخل سالن که میروی، يک غرفه فروش سی دی فيلمهای داخلی وجود دارد که اگر کپی و غير اصل باشند خيلی جالب است.
طبق معمول کنسرت با ۴۵ دقيقه تأخير شروع شد. قبل از شروع کنسرت، شجريان و پسرش، لطفی و مشايخ وارد سالن شدند. ورودی که توجه حضار و عکاسان را با سر و صدای زيادی جلب کرد.
قسمت اول دو نوازی خلج و عليزاده بود که عالی اجرا شد. فقط اواخر اجرا، يک سيم تار عليزاده پاره شد.
قسمت دوم قسمتهای آوازی بود. شعرها خيلی عالی نبودند. دو ساز با مزه در ليست سازها در اين قسمت بود. يکی سبو يا به قولی همون کوزه خودمون. که با زدن کنار دستهها و گاه گاهی با کف دست روی در ورودی آن صدای دوپ میداد. درقسمتی هم خلج تنبک و دفش را کنار گذاشت و يک چيزی مثل سنج خيلی کوچک دستش کرد. فکر کنم اسمش زنگوله باشد. يک تکهاش به شصت و تکه ديگر به انگشتان ديگر بسته میشود و با به هم زدن دست به انگشتان ديگر توليد صدا میکند. بيشتر از صدای توليد شده، حرکات دست و سرعت باز و بسته کردن انگشتان جالب بود. حرکات دست خيلی شبيه به حرکات دست هنگام دف زدن است.
دو پسر عليزاده نيز در کنسرت حضور داشتند. فکر کنم يکی کمانچه و ديگری رباب میزد. اين دو پسر در دو منتها عليه چپ و راست نشسته بودند. کسانی که اجراهای عليزاده را ديدهاند با ادا و اطوار و حرکات و رد و بدل کردن نگاههای او و نوازندگانش آشنا هستند. اين بار اين نگاهها بين دو پسرش که در دو انتهای نوازندگان بودند و خلج رد و بدل میشد. با رعايت عدالت و مساوات بين پسران.
من نمیدانستم به اين قسمت از برنامه که هنرمندان از صحنه میروند و با تشويق و درخواست حضار برمیگردند و تکه ديگری را اجرا میکنند، بيز گفته میشود. اين اصطلاح آن در موسيقی غربی است. نمیدانم در موسيقی سنتی نيز اين کلمه کاربرد دارد يا نه. به هر حال با تشويق حضار، نوازدندگان برگشتند و شروع به اجرای موسيقی ما دلشدگان کردند که با تشويق و هيجان حضار مواجه شد.
اين قطعه، قطعهای است که عليزاده برای فيلم دلشدگان علی حاتمی ساخته بود، خواننده آن شجريان بود و امين تارخ در فيلم به جای او لب میزد. اين در شرايطی بود که خواننده قطعه اصلی نيز در صف اول شنونده بود. همه چيز خيلی خوب پيش رفت تا اينکه خواننده شروع به خواندن کرد. خاطره قبلی که از اين قطعه در ذهن من بود با صدای شجريان بود. وقتی خواننده جوان گروه شروع به خواندن کرد، تمام مزه قطعه از بين رفت. شايد بهتر بود اين تکه را بدون کلام میخواندند. اين شجريان يک سری اشعار را کلا خراب کرده است. يکی ديگر از اشعاری که به صورت آواز خوانده شد، «شعری بخوان که آهی بر ساز آن توان زد» بود.
اين قطعه را شجرطان در کاست بر آستان جانان چنان اجرا کرده است، که تصور آهنگ مجددی روی اين شعر مشکل به نظر میرسد.
در مجموع من دو کار قبلی عليزاده، به تماشای آبهای سپيد و حتی سلانه را بيشتر پسنديدم.
]]>
Posted in Uncategorized | Comments (2)
September 22nd, 2007 at 8:29 pm
سلام سعید
خوبی ؟
از اینکه در کنار خانواده و دوستان خوشحال هستی . خوشحالم .
راستی من خیلی نظر نوشته بودم ولی امروز متوجه شدم هیچ کدام ذخیره نشده است.
😯
با ارزوی سربلندی وشادابی برای شما و خانواده تان
September 27th, 2007 at 9:43 am
چرا آپ دیت نمی کنی ؟